بوهمیایی اثری است از ویلیام .آدولف بوگاریو ، نقاش آکادمیک فرانسوی که در سال ۱۸۹۰ تکمیل شد.این تصویر ، زن جوانی با پاهای برهنه را نشان می دهد که بر سکویی بتنی در ساحل جنوبی رودخانه سن در نزدیکی نوتردام پاریس نشسته است و ویولنی روی زانوانش قرار دارد .
دست راستش را روی پایش گذاشته است در حالی که کف دست چپش به آرامی بر روی زانویش قرار گرفته طوری که به ویولنش آسیبی نرسد.شالی سبز رنگ با گل هایی قرمز روی شانه هایش بسته است و لباس خاکستری به تن دارد که تا مچ پایش کشیده شده است .در پس زمینه اثر ، منظره ای از رودخانه سن به وضوح دیده می شود و در سمت راست دختر ، درختی افرا ثبت شده است .این دختر مدلی بود که توسط بوگرو برای این کار و کارهای دیگر مانند " چوپان" استخدام شد .
این اثر هم اکنون در اختیار موسسه هنر مینیاپولیس است.
به گفته محققان پیشینه بافت پارچه در ایران به هزاره ها پیش از میلاد می رسد .نمونه های قدیمی بسیاری نیز در کاوش ها به دست آمده است.برای مثال در طبقات زیرین گنج دره که قدمتش به هزاره دهم پیش از میلاد می رسد آثاری از الیاف طبیعی یافت شده است که به دو دسته یک تبر سنگی پیچیده شده بود و یا نخستین شواهد باستان شناختی درباره منسوجات ایران مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد است که در ناحیه سه گابی کردستان از درون تابوت های سفالین محتوی اجساد کودکان به دست آمده است .همچنین در میان آثار کشف شده از تپه سیلک ، آینه ای یافت شده است که رشته هایی از کتان روی سطح آن دیده می شود .در شوش نیز از لایه های متعلق به ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد ، دو سر نیزه پیدا شده که از نقوش پارچه هایی پوشیده شده بودند .
نقوش مهرهای متعلق به این دوران نیز که پیکره های انسانی بر آن حک شده ، نشان می دهد که این افراد جامعه به تن داشته اند .به جز مهر ها ، نقوش که بر فرش ها و گلیم های قدیمی نظیر فرش معروف پازیریک بافته شده ، آدمیانی را تصویر کرده است که لباس هایی همانند دامن های قدیمی پوشیده اند ، نقش های این فرش در شناخت سیر بافندگی دوره هخامنشیبسیار حائز اهمیت است .همان طور که نقش بر جسته های تخت جمشید از دیگر منابع بررسی سیر بافندگی به شمار می آیند .
سلسله های مختلف نیز در سیر و تحول امر بافندگی نقش های متفاوتی داشته اند .پارتیان در زمان استیلای خود ، نساجان قابلی داشته اند و منسوجات پشمی و کتان را بسیار عالی می بافتند .آنها بعد ها با وارد کردن ابریشم چینی ، بافت این پارچه را نیز آموختند ، می گویند این روش را جزو اسرار حفظ کردند و جزو صادر کنندگان این پارچه بودند .
از دوره ساسانی نیز پارچه های ابریشمی بسیاری باقی مانده که نشان از تولید انبوه این بافته ها دارد .در مهمترین و بزرگترین کارگاههای حریر بافی در زمان ساسانیان خوزستان ، به ویژه شهرهای شوش ، شوشتر و جندی شاپور قرار داشتند .علاوه بر خوزستان در خراسان ، طررستان ، گرگان، آذربایجان و فارس نیز پارچه بافی رونق فراوانی داشته اند.
از دیگر شهرهای معروف این دوران می توان به ری هم اشاره کرد ، بافندگان این شهر در بافت نوعی پارچه ابریشمی معروف به " دورو" تبحر بسیاری داشته اند. ری چه در زمان ساسانیان و چه پس از اسلام تا حمله مغول ها از مراکز عمده تولید ابریشم بوده است.در دوره سلجوقی نیز بافت پارچه ابریشمی مرسوم بود که با تغییر نور ، تغییر رنگ می داد و به پارچه رنگ و نیم رنگ شهرت داشت .در مورد تزئین پارچه در این دوران و ابتدای ورود اسلام به ایران هم باید گفت ، متاثر از سبک های ساسانی بوده است .اما به تدریج طرح های اسلیمی و نقوش پیچیده و نیز تصویر صحنه های عاشقانه و رزمی اقتباس شده از داستان های ایرانی جای خود را در این صنعت باز می کنند .
یکی از معروفترین پارچه های این دوره ، طراز نام دارد .طراز به پارچه هایی اطلاق می شود حاشیه ای کتیبه دار داشت . در زمان خلافت امویان و عباسیان پارچه های طراز اهمیت ویژه ای داشت ، به طوری که کارگاه های بافت این پارچه در جوار قصر خلفا دایر می شد .بر این پارچه ها نام و نشانه های ویژه خلفا را می نوشتند ، می گویند از اهمیت این پارچه ها نام و نشانه های ویژه خلفا را می نوشتند ، می گویند از اهمیت این پارچه به اندازه ضرب سکه با خواندن خطبه بوده است و از علامت های خلع ید این بوده که نام خلیفه ای را روی طراز ننویسند .قطعه طرازی در موزه مترو پلیتن نگهداری می شود که کتابت آن گلدوزی شده و سال ۲۶۶ هجری در شهر نیشابور بافته شده است.
با استیلای مغول ها بر ایران ، دوران رکودی را در تمامی زمینه های فرهنگی ، هنری ، اقتصادی و ......شاهد هستیم .هنر پارچه بافی نیز از این قاعده مستثنی نیست. چنان که مراکز و شهر های مهم پارچه بافی ، با حمله مغول ها رو به ویرانی گذاشتند .اما با قدرت رسیدن غازان خان و تدبیر های رشید الدین فضل الله وزیر او ، زمینه های فعال شدن کانون های هنری فراهم شد .در این زمان ابریشم به عنوان یکی از اقلام صادراتی ایران در آمد .حتی معروف است الجایتو پس از فتح گیلان به جای مالیات از امرای شهر، ابریشم می گیرد . بعد از این در زمان تیموریان علاوه بر خراسان بزرگ که بیشتر هم در زمینه بافت پارچه شهرت داشت ، شهرهای یزد، کاشان، کرمان و تبریز هم در این زمینه بسیار فعال شدند ، به طوری که محصولات خود را به سایر نقاط صادر می کردند .از نمونه های پارچه این دوران تعداد اندکی شناسایی شده است.
اما در زمینه هنر بافت پارچه، باید قرون نهم و دهم هجری را عصر طلایی این هنر نامید .در این دوره شهر های بسیاری به بافت خاص یک پارچه شهرت داشتند .برای نمونه اصفهان مرکز تولید پارچه های زربافت و قلمکار بود، یا در کاشان انواع پارچه های مخمل و ابریشم بافته می شد .گفته می شود تنها در یکی از حومه های شهر کاشان به نام هارون ، هزار نفر کارگر ابریشم باف مشغول کار بوده اند .از مشخصه های پارچه های این دوره می توان به همکاری نزدیک نقاشان و نساجان اشاره کرد .در واقع بسیاری از طراحان پارچه از نقاشان به نام روزگار بودند .پارچه ای در موزه دوران اسلامی موزه ملی نگهداری می شود که نقش آن به سبک اصفهان است و تایید کننده این ادعا ، در این دوره همچنین زری بافی که پیشینه ای کهن در بافت پارچه دارد ، از نظر نقش و نگار به اوج زیبایی خود می رسد.
در دوران قاجار هم سیر پیشرفت بافت پارچه را شاهد هستیم ، البته نه در حد و اندازه عصر صفوی و تیموری .اما از همین دوران است که ورود پارچه های خارجی رونق می گیرد ، فاستونی و ساتن از جمله پارچه هایی هستند که استفاه از آنها در این برهه متداول می شود حتی معروف است امیر کبیر در زمان صدارت خود خرید پارچه اای خارجی را تقبیح کرده و از مردم می خواهد از پارچه های داخلی استفاده کنند ، از همین رو پارچه ترمه ای که در آن زمان بافته می شده ، به شال امیری معروف می شود و......
شاید به جرات بتوان شروع سیر قهقرایی بافت پارچه درایران را ورود اجناس خارجی در عصر پهلوی مربوط دانست.یعنی دورانی که ورود انبوه لباس های حاضری خارجی باب می شود ، البته در این دوران هم شاهد قدم هایی در جهت حمایت از پارچه های داخلی هستیم ، اما متاسفانه هیچ کدام چندان مثمر ثمر واقع نمی شوند و این قصد با فراز و نشیب هایی ادامه پیدا می کند تا امروز......
حال شما هم با ما هم عقیده شدید که پارچه های مهجور امروزی ، روزی برای خود شهرت آفاق بوده است .
منبع : تاریخ بافت پارچه در ایران
زهره روح فر
Shirazart.blog.ir
این کلاه به صورتی که در نگاره های تخت جمشید دیده می شود در میان خلقهای مختلف شاهنشاهی ایران اندکی متفاوت است.با این کلاه سر و صورت از آب و هوای بد مانند طوفان ، برف، شن و یا باران در امان بود .و برای پوشانیدن دهان و بینی از دو انتهای کلاه استفاده می شد .زنان نیز به هنگام قربانی و در مراسم آیینی از این نوع کلاه استفاده می کردند .تا نفس آنان با آتش در تماس مستقیم نباشد .
استرابون می گوید : " مقابل آتش، نگه می دارند و کلاهی نمدی بر سر دارند و گونه هایشان را می پوشاند ، آن کلاه آنقدر گشاد است که لبهایشان را می گیرد.
شروع کلاسهای کنکور تخصصی هنر در شیراز ( خلاقیت تصویری ، درک عمومی هنر)
جهت هماهنگی بیشتر با شماره ۰۹۱۷۰۵۲۲۰۱۹۲ تماس حاصل فرمایید .