Shirazart.blog.ir
*انسان برای برقراری ارتباط با جهان به چشم و نحوه ی دیدن خود بسیار وابسته است .عمل دیدن سریع انجام می شود ، و در همان زمان ،ذهن تصاویر و اطلاعات را دریافت و ضبط می کند .حس بینایی برای تشخیص و فهم پدید ه های موجود در محیط به انرژی ناچیزی نیاز دارد .
اگر چه همه ی انسان ها نگاه می کنند ،بسیاری از آنان نمی بینند .نگاه کردن واکنشی طبیعی و ساده است ،در حالی که دیدن با تشخیص،سنجش،و تفکر همراه است .هنرمندان بیشتر و بهتر از دیگران به جهان و پدیده های موجود در آن توجه دارند. طراح با دید جستجوگر خود پدیده های طبیعی را که در جزء کل از شاهکارهای آفرینش اند و زیباترین روابط ،تعادل ،تناسب ،نظم و .......را نمایان می کنندبررسی می کند و چشم را به کشف ویژگی های آن عادت می دهد .تفاوت میان طراح و دیگران ،در کیفیت دیدن آنان است .قدرت و حساسیت بصری طراح به مرور زمان و با تجربه و تمرین تقویت می شود .
یکی از مهم ترین مسائل طراحی تغییر در نوع مشاهده است .ما از دوران کودکی به اشیاء موجودات، و فضای اطراف خود نگاه و دائما آن ها را با هم مقایسه می کنیم .تفاوت اندازه ها ،تنوع اشکال، گوناگونی رنگ ها ،نوع ،و جنس اشیاء( پارچه، شیشه، فلز ،و .....) در ذهن ما نقش می بندد .اما برای طراحی به حساسیت بصری بیشتری نیاز داریم .تقویت حساسیت بصری باعث می شود اندازه ها و اشکال را دقیق تر تشخیص دهیم .سال ها پیش از اختراع دوربین عکاسی ،طراحان و نقاشان با دقت و حساسیت فوق العاده طبیعت و اجزای آن را در آثار خود به نمایش در می آوردند .طراحان با تقویت حساسیت بصری حتی نظم ریاضی طبیعت را کشف کردند .همچنین دریافتند که فواصل رویش برگ بر ساقه گیاه نظم خاصی دارد و در اجزای بدن انسان و حیوانات نسبت های خاصی برقرار است .
آنان قواعد ریاضی خطای دید انسان را در نمایش اندازه و فاصله کشف کردند .تعمق در طبیعت به هنرمندان کمک می کند تا از ویژگی های آن در آثار هنری خویش استفاده کنند .طراح در پدیده های طبیعت چیزی را می بیند یا نظمی را کشف می کند که دیگران نمی بینند .پس این دید تازه را در اثر خود به دیگران نشان می دهد .
نمونه های از مطالعه هنرمندان در ارتباط با شناخت مردم و محیط زندگی
قبل از پرداختن به بحث مبانی ،تعریف مختصری از عناصر شکل دهنده آن خواهیم داشت :
هر اثر خلق شده عبارت است از شکل هم با محتوا و محتوا تا حدودی تحت تاثیر اجزای سازنده ی آن شکل است .منظور از اجزای سازنده ،پدیده هایی نظیر رنگ ،رنگ مایه ،تنالیته ،بافت ،بعد ،نسبت و رابطه ی آن ها در ترکیب بندی با معنای کلی اثر است .
اجزای تشکیل دهنده ی هر ترکیب بندی عبارتند از :
نقطه: کوچکترین واحد و نشانه ی بصری و شاخص فضاست .
خط : سیال و روان آشکارا مبین حرکت است .
اشکال: هنگام طراحی آزاد، ترم و روان اند.ولی در نقشه های فنی از قواعد هندسی و خشکی پیروی می کنند .ساختار انواع شکل های ساده ، پیچیده ،شکل های دو بعدی ( سطوح) و سه بعدی( احجام) بر پایه ی اشکال دایره ،مربع و مثلث است .
جهت : حرکت را تداعی می کند و از خصایص شکل های اولیه است و به صورت های مختلف ظاهر می شود .از جمله : جهت دورانی، مایل ،عمود و جهت های ممکن دیگر .
تونالیته: درجات تیرگی و روشنی رنگ است که بر پایه ی وجود یا نبود نور شکل می گیرد .
بافت: خصوصیت موجود در سطوح مختلف است که می توان آن را لمس کرد یا فقط دید .
نسبت و قیاس: که میزان و اندازه ی نسبی شکل هاست .
بعد و حرکت : در هر نوع اثری اغلب با هم بکار گرفته می شوند .این عناصر در واقع ماده ی خامی اند که با استفاده از آنها به آگاهی می رسیم و به کمک آن ها انواع گوناگون عبارت ها ،اشیاء،پدیده ،و تجربیات ما از محیط به صورت بصری بیان می شود .
عناصر بصری : یعنی نقطه ،خط ،شکل ،جهت ،سایه روشن یا رنگ مایه ،رنگ ،بافت ،بعد ،اندازه و حرکت _ اساس و اجزای تشکیل دهنده ی طرح اند و به شکل های مختلف با یکدیگر ترکیب و تلفیق می شوند .هنرمند با بهره گیری از خلاقیت فردی خویش آن ها را بکار می گیرد .برای شناخت هر چیز ابتدا باید اجزای تشکیل دهنده ی آن را از هم تشخیص داد .این اجزا را می توان جدا از یکدیگر و به صورت منفرد بررسی کرد .مشاهده می شود که با تغییر یکی از این اجزاء کل دستگاه نیز دچار تغییر و دگرگونی می شود .با پیدایش هر اثر خوب ،یک کل متعادل و متوازن به وجود می آید که نتیجه ی ترکیب پیچیده ی اجزای مختلف آن است .هر اثر هنری را می توان از زوایای مختلف تحلیل کرد ،ولی بهترین شیوه برای تحلیل و فهم اثر ،تجزیه ی آن به عناصر تشکیل دهنده ی اولیه ی آن است .این عمل فهم ما را از موضوع بسیار عمیق تر می کند.و نیز برای تجسم اولیه ی آن، تصویر و تعبیر و تفسیر بیننده از آن سودمند است .نوع انتخاب و میزان تاکید و نحوه ی استفاده از عناصر بصری برای رسیدن به تاثیر مورد نظر هنر و تخصص طراح ،صنعتگر و هنرمند است .اوست که تجسم می کند و پدید می آورد. هنر او انتخاب و چگونگی ترکیب کردن عناصر است و تنوع ترکیب این عناصر بی حد و نهایت است و در عین حال ممکن است در طراحی از ساده ترین عنصر بصری به نحوی بسیار پیچیده استفاده شود .تعیین این که در یک اثر کدام عنصر بر دیگری غالب است بستگی به نوع و ماهیت آن دارد .خواه آن اثر طراحی شده باشد و خواه به طور طبیعی وجود داشته باشد .مثلا ،اگر بگوئیم نقاشی در درجه ی اول اثری است که در آن رنگ مایه و سپس شکل و جهت همراه با بافت و رنگ و احتمالا بعد و حرکت به صورت مجازی به کار رفته ،تعریف بسیار ناقصی خواهد بود ،زیرا این تعریف به هیچ وجه بیانگر توان و نیروی بالقوه ای نیست که در نقاشی وجود دارد .انواع مختلفی که یک عبارت یا کلام می تواند به خود بگیرد تا بتوان آن را نقاشی نامید بی نهایت زیاد است .انتخاب یکی از این انواع بستگی به چیزی دارد که در ذهن هنرمند است و می خواهد آن را بیان کند ،او بر بعضی از عناصر تاکید بیشتری می کند و یا فنی را مطابق برنامه ای خاص انتخاب می کند و بدین وسیله معنای مورد نظرش را می یابد .با تعمق بسیار در عناصر بصری می توان به تسلط و فهم درستی از موضوع رسید که البته راهی است طولانی و حرکت در آن به کندی صورت می گیرد .برای کودک یا شخصی که می تواند به خوبی صحبت کند فرا گرفتن خواندن و نوشتن احتیاج به زمانی نسبتا طولانی دارد و میدانیم که آشنایی قبلی او با زبان تا حد زیادی تسلط او بر نوشتن را تسهیل می کند .برای یاد گیری هر نوع از شیوه های ارتباط ،اعم از گفتاری یا بصری ،دقت و تمرین زیاد لازم است .
برگرفته از کتاب طراحی لباس ۱،اثر: محبوبه الهی