Shirazart.blog.ir
بیگانه گرایی ، سبک و لباس متعلق به کشوری دیگر را معرفی و عرضه می کند ، که به واسطه ی غرابت و گیرایی اش ، با افسون و جاذبه در آمیخته است .بیگانه گرایی متاثر از ارتباط های بازرگانی رو به توسعه ، میان اروپا و خاور دور و هم چنین استفاده از سبک های غیر بومی لباس در اجراهای محبوب و پر طرفدار تئاتر ، توانست منسوجات ، تزئینات سطحی ، الگو و ضمائم لباس های اروپایی مرسوم و باب روز سراسر سده ی هجدهم را به تسخیر خود در آورد .
**مادام دو پُمپادور (۶۴-۱۷۲۱)؛ کریستف - فیلیپ اُبر کامف(۱۸۱۵-۱۷۳۸)
** چینی وار گرایی ( chinoiserie) ؛ پارچه های ابریشمی اعجاب آور ؛ پارچه ی ژوی (Toile du jouy) ؛مشرق زمین
** مدت هاست که مد اروپایی در جست و جوی پایان ناپذیرش به دنبال تازگی، به لباس های سنتی ، هنرهای تزئینی و مدهای زودگذر غیر اروپایی ، خاصه فرهنگهای شرقی ، به عنوان منبع الهام، روی آورده است .طی سده هایی طولانی ، روابط بازرگانی ای که میان اروپا و خاور دور برقرار بود ، در اواخر سده ی هفدهم به تحکیم و ثبات دست یافت و همین ، جریان سرازیر شدن سیلی از صنایع دستی و منسوجات را به دنبال داشت. این امر شور و اشتیاقی نسبت به بیگانه گرایی بر انگیخت که در سراسر سده ی هجدهم تداوم یافت .
نفوذ بیگانه گرایی بیش از هر چیز در منسوجات آن دوره خودنمایی می کرد .عشق روکوکویی به پیراستگی و سادگی، ظریف کاری و هارمونی، در پارچه های ابریشمی چینی نفیس و رنگارنگی تبلور می یافت که نقش و نگار گلهای شکوفان و برگهای طبیعی ، پرندگان و سایر گیاهان و جانوران بر آن ها نقش بسته بود .پارچه های نخی گل دار نیز با قیمتی نازل، اما هم چنان با طراحی های منحصر به فرد چینی ، بازار حاضر و آماده ی خودشان را یافتند .
تولید کنندگان اروپایی ، که تحت تاثیر زیبایی پارچه های چینی قرار گرفته بودند ، دست به تولید منسوجات " چینی" [ سبک] خودشان زدند .
این ماجرا تنها بخشی از تب و اشتیاقی وافر به چینی وار گرایی و برداشت غربی بیگانه گرایی مجسم بود از شرق ،که نه حاصل تجربه ی زیسته و ملموس بلکه محصول قدرت تخیل بود. این جریان، گرایشی نافذ و فراگیر بود که طراحان بومی سده ی هجدهم را جملگی تحت تاثیر خویش قرار داد. پارچه های ابریشمی اعجاب انگیزی که در ایتالیا ، انگلستان و فرانسه تولید می کردند ، آمیزه ای غریب از رگه های چینی و عناصر باروک بود و از حدود ۱۷۰۰ باب شد .
پارچه های هندی ، که در انگلستان به " چیت " معروف بود ( برگرفته از واژه ی هندی ، " چینتز" به معنای پارچه ی نخی با دست نقاشی شده ) ، یا toile peinte ( لباس با دست نقاشی شده ) در فرانسه نیز بی اندازه مرسوم و پر طرفدار بودند. با یاری پیشرفت هایی که در علوم شیمی و مهندسی صورت گرفت ،تولید فرانسوی هندی ها (زیرا صرف نظر از منطقه و اصل کالا ،همچنان این نام را با خود داشتند) بعد از ۱۷۵۹ ناگهان افزایش یافت .معروفترین این کالاها " پارچه ی ژوی" بود که کریستف - فیلیپ اُبر کامف در ۱۷۶۲ آن را تولید و عرضه کرد .
مادام دو پمپادور معشوقه ی رسمی لوئی چهاردهم، برای ارتقاء سطح این مد بسیار کوشید و اغلب او را پیچیده در لباس شبی از جنس ابریشم رنگی چینی و پارچه های چینی وار گرایی تولید لیون ،پایتخت فرانسوی ابریشم ،به تصویر می کشیدند .
از سال ۱۷۷۲ شماری سبک با نام هایی که به اصل و نسبی غیر بومی و تباری بیگانه اشاره داشتند، در توالی زمانی کوتاهی پدیدار شد .پیراهن های لهستانی (à la polonaise )،لاوی (à la polonaise )، ترکی (à la turque)و سُلطانه (à la sultane)، نام هایی که بسیار یاد آور مشرق زمین بود، بیشتر به تبعیت از آداب و رسوم غربی میل می کردند و با هم نام های غیر بومی خود تنها پیوندی اندک داشتند .
انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) تبِ بیگانه گرایی را مدتی فرو نشاند اما با نزدیک شدن به پایان سده ی نوزدهم این گرایش از نو و به شکلی دیگر پدید آمد، که علاوه بر این ، تاثیری فراگیر و پایدار بر مُدهای قرون بیستم و بیست و یکم نهاده است .پیراهن لهستانی دوخته شده با ابریشم چینی طرح دار ،حدود ۱۷۷۰ .بنیاد لباس ، موزه ی هنر متروپولیتن، نیویورک ،ایالات متحد
طی سالهای دهه ۱۷۷۰ پیراهن لهستانی رواج یافت .این نام از آن جایی نشات می گرفت که سه تکه ی چین دار لباس ، که از زمان جمع شدن پشت دامن ها با بند قیطانی شکل گرفت، به نخستین تجربه ی لهستان به سه کشور مجزا در ۱۷۷۲ اشاره داشت .
بَنیان نخی طرح دار لایه دوزی ، حدود ۱۷۸۰.گالری لباس ، پلات هال ، منچستر ، انگلستان
هر از گاهی اتفاق می افتاد که جامه های غیر اروپایی را در لباس های اروپایی مرسوم ادغام کنند .به ویژه لباس بنیان (Banyan) طی آن دوران رایج بود .این لباس ،که نام طبقه ای از بازرگانان هندی را بر آن نهاده بودند ، پیراهنی با تن خور راحت و آزاد بود که از سده ی هفدهم آن را به تن می کردند، گر چه بعدها همانند کت مردانه به شکلی تنگ تر و به همراه آستین های دنباله دار تکامل یافت .این لباس ، که به طور سنتی آن را از پارچه ی کتان هندی می دوختند، بار دیگر با پارچه های ابریشمی با شکوه و پر زرق و برق ، پارچه های چلوار و پشمی براق تولید شد .بنیان به نماد مقام و ثروت بدل شد و نجبا و اشراف خواستار آن بودند که که تک چهره هاشان را با به تن داشتن چنین لباسی به تصویر کشند ..
** بیگانه گرایی ، سبک و لباس متعلق به کشوری دیگر را معرفی و عرضه می کند ، که به واسطه ی غرابت و گیرایی اش ، با افسون و جاذبه در آمیخته است .بیگانه گرایی متاثر از ارتباط های بازرگانی رو به توسعه ، میان اروپا و خاور دور و هم چنین استفاده از سبک های غیر بومی لباس در اجراهای محبوب و پر طرفدار تئاتر، توانست منسوجات ، تزئینات سطحی ، الگو و ضمائم لباس های اروپایی مرسوم و باب روز سراسر سده ی هجدهم را به تسخیر خود در آورد .
# مادام دو پمپادور (۶۴-۱۷۲۱)؛ کریستف- فیلیپ ابر کامف (۱۸۱۵-۱۷۳۸)
# چینی وار گرایی ( chinoiserie) ; پارچه های ابریشمی اعجاب آور ؛ پارچه ی ژوی ( Toils du jouy) ؛ مشرق زمین
** مدت هاست که مد اروپایی ، در جست و جوی پایان ناپذیرش به دنبال تازگی ، به لباس های سنتی ، هنرهای تزئینی و مدهای زودگذر غیر اروپایی ، خاصه فرهنگهای شرقی ، به عنوان منبع الهام ، روی آورده است .طی سده هایی طولانی ، روابط بازرگانی ای که میان اروپا و خاور دور برقرار بود ، در اواخر سده ی هفدهم به تحکیم و ثبات دست یافت و همین ، جریان سرازیر شدن سیلی از صنایع دستی و منسوجات را به دنبال داشت . این امر شور و اشتیاقی نسبت به بیگانه گرایی بر انگیخت که در سراسر سده ی هجدهم تداوم یافت .
نفوذ بیگانه گرایی بیش از هر چیز در منسوجات آن دوره خودنمایی می کرد .عشق روکوکویی به پیراستگی و سادگی ، ظریف کاری و هارمونی ، در پارچه های ابریشمی چینی نفیس و رنگارنگی تبلور می یافت که نقش و نگار گلهای شکوفان و برگهای طبیعی ، پرندگان و سایر گیاهان و جانوران بر آن ها نقش بسته بود .پارچه های نخی گل دار نیز با قیمتی نازل ، اما هم چنان با طراحی های منحصر به فرد چینی ، بازار حاضر و آماده ی خودشان را یافتند .
تولید کنندگان اروپایی ، که تحت تاثیر زیبایی پارچه های چینی قرار گرفته بودند ، دست به منسوجات " چینی" [ سبکِ] خودشان زدند .
این ماجرا تنها بخشی از تب و اشتیاقی وافر به چینی وار گرایی و برداشت غربی بیگانه گرایی مجسم بود از شرق ، که نه حاصل تجربه ی زیسته و ملموس بلکه محصول قدرت تخیل بود .این جریان ، گرایشی نافذ و فراگیر بود که طراحان بومی سده ی هجدهم را جملگی تحت تاثیر خویش قرار داد .پارچه های ابریشمی اعجاب انگیزی که در ایتالیا ، انگلستان و فرانسه تولید می کردند ، آمیزه ای غریب از رگه های چینی و عناصر باروک بود و از حدود ۱۷۰۰ باب شد .
پارچه های هندی ، که در انگلستان به " چیت" معروف بود ( برگرفته از واژه ی هندی ( چینتز) به معنای پارچه ی نخی با دست نقاشی شده ) ، یا toile peinte ( لباس با دست نقاشی شده ) در فرانسه نیز بی اندازه مرسوم و پر طرفدار بودند .با یاری پیشرفتهایی که در علوم شیمی و مهندسی صورت گرفت ، تولید فرانسوی هندی ها ( زیرا صرف نظر از منطقه و اصل کالا ، همچنان این نام را با خود داشتند ) بعد از ۱۷۵۹ ناگهان افزایش یافت .معروفترینِ این کالاها " پارچه ی ژوی " بود که کریستف - فیلیپ اُبر کامف در ۱۷۶۲ آن را تولید و عرضه کرد .
مادام دو پمپادور معشوقه رسمیِ لوئی چهاردهم برای ارتقاء سطح این مد بسیار کوشید و اغلب او را پیچیده در لباس شبی از جنس ابریشم رنگی چینی و پارچه های چینی وار گرایی تولید لیون، پایتخت فرانسوی ابریشم ، به تصویر می کشیدند .
از سال ۱۷۷۲ شماری سبک با نام هایی که به اصل و نسبی غیر بومی و تباری بیگانه اشاره داشتند ، در توالی زمانی کوتاهی پدیدار شد .پیراهن های لهستانی ( à la polonaise) , ترکی ( à la turque) و سُسلطانه ( à la sultane) ، نام هایی که بسیار یاد آور مشرق زمین بود ، بیش تر به تبعیت از آداب و رسوم غربی میل می کردند و با هم نام های غیر بومیِ خود تنها پیوندی اندک داشتند .
انقلاب کبیر فرانسه ( ۱۷۸۹) تبِ بیگانه گرایی را مدتی فرو نشاند ، اما با نزدیک شدن به پایان سده ی نوزدهم این گرایش از نو و به شکلی دیگر پدید آمد ، که علاوه بر این ، تاثیری فراگیر و پایدار بر مدهای قرون بیستم و بیست و یکم نهاده است .
# پیراهن لهستانی دوخته شده با ابریشم چینی طرح دار ، حدود ۱۷۷۰.بنیاد لباس ، موزه ی هنر متروپولیتن ، نیویورک ، ایالات متحد
طی سالهای دهه ی ۱۷۷۰پیراهن لهستانی ( polonaise robe à la) رواج یافت .این نام از آن جایی نشات می گرفت که سه تکه ی چین دار لباس ، که از زمان جمع شدن پشت دامن ها با بند قیطانی شکل گرفت ، به نخستین تجزیه ی لهستان به سه کشور مجزا در ۱۷۷۲ اشاره داشت .
# بَنیان نخی طرح دار لایه دوزی ، حدود ۱۷۸۰ .گالری لباس ، پلات هال ، منچستر ، انگلستان
هر از گاهی اتفاق می افتاد که جامه های غیر اروپایی را در لباس های اروپایی مرسوم ادغام کنند .به ویژه لباس بنیان (Banyan)طی آن دوران رایج بود .این لباس ، که نام طبقه ای از بازرگانان هندی را بر آن نهاده بودند ، پیراهنی با تن خور راحت و آزاد بود که از سده ی هفدهم آن را به تن می کردند ، گر چه بعدها همانند کت مردانه به شکلی تنگ تر و به همراه آستین های دنباله دار تکامل یافت .این لباس، که به طور سنتی آن را از پارچه ی کتان هندی می دوختند، بار دیگر با پارچه های ابریشمی با شکوه و پر زرق و برق، پارچه های چلوار و پشمی براق تولید شد بنیان به نماد مقام و ثروت بدل شد و نجبا و اشراف خواستار آن بودند که تک چهره هاشان را با به تن داشتن چنین لباسی به تصویر کشند .
*** بیگانه گرایی، سبک و لباس متعلق به کشوری دیگر را معرفی و عرضه می کند ، که به واسطه ی غرابت و گیرایی اش ، با افسون و جاذبه در آمیخته است. بیگانه گرایی متاثر از ارتباط های بازرگانی رو به توسعه ، میان اروپا و خاور دور و هم چنین استفاده از سبک های غیر بومی لباس در اجراهای محبوب و پر طرفدار تئاتر ، توانست منسوجات ، تزئینات سطحی ، الگو و ضمائم لباس های اروپایی مرسوم و باب روز سراسر سده ی هجدهم را به تسخیر خود در آورد .
**** مادام دو پمپادور ( ۶۴- ۱۷۲۱)؛ کریستف - فیلیپ اُبر کامف( ۱۸۱۵-۱۷۳۸)
*** چینی وارگرایی (chinoiserie)؛ پارچه های ابریشمی اعجاب آور ؛ پارچه ی ژوی (Toile du jouy)؛ مشرق زمین
*** مدت هاست که مد اروپایی ، در جست و جوی پایان ناپذیرش به دنبال تازگی ، به لباس های سنتی ، هنرهای تزئینی و مدهای زودگذر غیر اروپایی ، خاصه فرهنگهای شرقی ، به عنوان منبع الهام ، روی آورده است .طی سده هایی طولانی ، روابط بازرگانی ای که میان اروپا و خاور دور برقرار بود ، در اواخر سده ی هفدهم به تحکیم و ثبات دست یافت و همین ، جریان سرازیر شدن سیلی از صنایع و منسوجات را به دنبال داشت .این امر شور و اشتیاقی نسبت به بیگانه گرایی بر انگیخت که در سراسر سده ی هجدهم تداوم یافت .
نفوذ بیگانه گرایی بیش از هر چیز در منسوجات آن دوره خودنمایی می کرد .عشق روکوکویی به پیراستگی و سادگی ، ظریف کاری و هارمونی ، در پارچه های ابریشمی چینی نفیس و رنگارنگی تبلور می یافت که نقش و نگار گلهای شکوفان و برگهای طبیعی ، پرندگان و سایر گیاهان و جانوران بر آن ها نقش بسته بود .پارچه های نخی گل دار نیز با قیمتی نازل ، اما هم چنان با طراحی های منحصر به فرد چینی ، بازار حاضر و آماده ی خودشان را یافتند .
تولید کنندگان اروپایی ، که تحت تاثیر زیبایی پارچه های چینی قرار گرفته بودند ، دست به تولید منسوجات " چینی" [ سبک] خودشان زدند .
این ماجرا تنها بخشی از تب و اشتیاقی وافر به چینی وار گرایی و برداشت غربی بیگانه گرایی مجسم بود از شرق ، که نه حاصل تجربه ی زیسته و ملموس ، بلکه محصول قدرت تخیل بود .این جریان ، گرایشی نافذ و فراگیر بود که طراحان بومی سده ی هجدهم را جملگی تحت تاثیر خویش قرار داد .پارچه های ابریشمی اعجاب انگیزی که در ایتالیا ، انگلستان و فرانسه تولید می کردند ، آمیزه ای غریب از رگه های چینی و عناصر باروک بود و از حدود ۱۷۰۰ باب شد .
پارچه های هندی ، که در انگلستان به " چیت" معروف بود ( بر گرفته از واژه ی هندی " چینتز" به معنای پارچه ی نخی با دست نقاشی شده ) ، با toils prints ( لباس با دست نقاشی شده ) در فرانسه نیز بی اندازه مرسوم و پرطرفدار بودند . با یاری پیشرفت هایی که در علوم شیمی و مهندسی صورت گرفت ، تولید فرانسوی هندی ها ( زیرا صرف نظر از منطقه و اصل کالا ، همچنان این نام را با خود داشتند ) بعد از ۱۷۵۹ ناگهان افزایش یافت .معروفترین این کالاها" پارچه ی ژوی" بود که کریستف - فیلیپ ابر کامف در ۱۷۶۲ آن را تولید و عرضه کرد .
مادام دو پمپادور معشوقه ی رسمی لوئی چهاردهم ، برای ارتقاء سطح این مد بسیار کوشید و اغلب او را پیچیده در لباس شبی از جنس ابریشم رنگی چینی و و پارچه های چینی وارگرایی تولید لیون پایتخت فرانسوی ابریشم ، به تصویر می کشیدند .
از سال ۱۷۷۲ شماری سبک با نام هایی که به اصل و نسبی غیر بومی و تباری بیگانه اشاره داشتند ، در توالی زمانی کوتاهی پدیدار شد .پیراهن های لهستانی ( à la polonaise) ، لاوی ( à la levite) , ترکی ( à la turque)و سُلطانه(à la sultane)، نام هایی که بسیار یادآور مشرق زمین بود ، بیش تر به تبعیت از آداب و رسوم غربی میل می کردند و با هم نام های غیر بومیِِِِِ خود تنها پیوندی اندک داشتند.
انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) تبِ بیگانه گرایی را مدتی فرونشاند، اما با نزدیک شدن به پایان سده ی نوزدهم این گرایش از نو و به شکلی دیگر پدید آمد ، که علاوه بر این ، تاثیری فراگیر و پایدار بر مُدهای قرون بیستم و بیست و یکم نهاده است.
** پیراهن لهستانی دوخته شده با ابریشم چینی طرح دار ، حدود ۱۷۷۰ .بنیاد لباس ، موزه ی هنر متروپولیتن ، نیویورک ، ایالات متحد
طی سالهای دهه ی ۱۷۷۰ پیراهن لهستانی رواج یافت .این نام از آن جایی نشات گرفت که سه تکه ی چین دار لباس ، که از زمان جمع شدن پشت دامن ها با بند قیطانی شکل گرفت ، به نخستین تجربه ی لهستان به سه کشور مجزا در ۱۷۷۲ اشاره داشت.
*** بَنیان نخی طرح دار لایه دوزی ، حدود ۱۷۸۰. گالری لباس ، پلات هال ، منچستر انگلستان
هر از گاهی اتفاق می افتاد که جامه های غیر اروپایی را در لباس های اروپایی مرسوم ادغام کنند .به ویژه لباس بنیان (Banyan) طی آن دوران رایج بود .این لباس ، که نام طبقه ای از بازرگانان هندی را بر آن نهاده بودند ، پیراهنی با تن خور راحت و آزاد بود که از سده ی هفدهم آن را به تن می کردند ، گر چه بعدها همانند کت مردانه به شکلی تنگ تر و به همراهِ آستین های دنباله دار تکامل یافت .این لباس ، که به طور سنتی آن را از پارچه ی کتان هندی می دوختند ، بار دیگر با پارچه های ابریشمی با شکوه و پر زرق و برق ، پارچه های چلوار و پشمی براق تولید شد .بنیان به نماد مقام و ثروت بدل شد و نُجبا و اشراف خواستار آن بودند که تک چهره هاشان را با به تن داشتن چنین لباسی به تصویر کشند.
**[ منبع : گرایش های طراحی لباس ، مولف : مایری مکنزی، مترجم: آیدا تدین ]