رئالیسم و اکسپرسیونیسم در دیگر کشورهای جهان
* گرایش به رئالیسم دوران پس از جنگ ، علاوه بر کشورهای فرانسه ، آلمان و آمریکا در کشورهای دیگر نیز تجلی پیدا می کند .در این فصل به گرایشاتی خواهیم پرداخت که اکسپرسیونیست تر ، " مدرن " تر و در تقسیم بندی های بعدی آکادمیک تر می باشند ، به علاوه در همین راستا چگونگی توسعه و گسترش این گرایشات در فاصله زمانی میان دو جنگ را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد .در دوره بعد از جنگ در کشورهای بلژیک و هلند جریان اکسپرسیونیستی بسیار دقیقی به وجود می آید که هنرمندان بلژیکی چون " کنستانت پر میک" ، " " گوستاو دو اسمیت" و " وان دون برگ " که قبلاً از اعضای مدرسه " لیتهم" بوده اند در آن شرکت دارند .همچنین هنرمندانی از هلند ، چون " جان اسلویترز " (Han sluyters)," جون تورن - پریکر " ( J.Thorn prikker) و " برام وان ولد " ( Bram van velde)که در دوره بعد از جنگ به عنوان نقاشی اکسپرسیونیست آبستره بر جسته شناخته می شود .به کوشش برخی از هنرمندان ، از جمله مهمترین آنها ، " رائول هینکز" ( R.Hynckes)، " پیک کوچ" (P.koch) "چارلی تورپ" ( Ch.Toorop) از هلند و " جوز آلبرت" ( J.Albert) از بلژیک که " نئورئالیست" نامیده می شوند ، در طول سالهای سی راه " ابژکتیویته نوین" آلمان در این کشورها تداوم می یابد .
این گرایش جالب توجه در اسکاندیناوی با " جورج جکوبسن" ( G.jacobsen) و " هیلدینگ لینکویست" (H.linnquist)؛در لهستان با " وایتکایوند" (Witkiewicz) و" برونو شولز" ، در چکسلواکی با " گاتفراند" (Guttfreund) مجسه ساز ظهور پیدا می کند .بدون شک ، کشورها و هنرمندان بسیار دیگری نیز وجود دارند که در قالب این سبکهای رئالیست و اکسپرسیونیست کار می کرده اند و امروز بعد از دهها سال فراموشی باید برای شناخت آن تلاش نمود .
سالهای بیست در انگلستان ، اصولا دوره ای بی محتوا می باشد چرا که به دنبال شکست " ورتیسیسم" (Vorticisme) مجدداً شیوه محافظه کاری در انگلستان رواج پیدا می کند .
با این وجود ، اندیشه " ابژکتیویته نوین" را می توان نزد تعدادی از هنرمندان دید : " استانلی اسپنسر " ، " ادوارد بورا "،" ویلیام رابرتز" و " ماتو اسمیت " که متاثر از فوویسم می باشد . در جریان سالهای سی ، و در راستای آثار " پل ناشی " ، پایه گذار گروه " وحدت یگانه " ( Unitone) ," ادوار ویدس ورث" ( E.wads worth) "گراهام ساترلند" (G.Sutherland) و" جان پیپر" (J.Piper)گرایش دیگری نیز ظهور پیدا کرد ." " ناش" به دلیل برخورداری از سبکی بسیار برجسته ، شاعرانه ، زیبا و روان نسبت به سایرین جایگاه ممتازتری دارد .
در اسپانیا ، نهضت مشابه ای موسوم به " نوسانتیسم" ( Noucentisme) در قالب سبکی کلاسیک تر شکل می گیرد که برجسته ترین و فعالترین هنرمند آن " ژواکیم سانیر" ( Joaquim Sunyer)می باشد.
در کانادا ، در جریان سالهای بیست نهضتی بسیار بدیع پا می گیرد که نقاشی های آن اساساً از طبیعت و فضاهای باز و در قالب سبکی ساده و دقیق که در اکسپرسیونیسم اسکاندیناوی نیز ظهور دارد ، کشیده می شوند . در سال ۱۹۱۳ اولین گروه هنرمندان نقاش در " تورنتو" تشکیل می شود که در ادامه به تشکیل " گروه هفت نفره " در سال ۱۹۲۰ و سپس " گروه نقاشان کانادا " در سال ۱۹۳۳ می انجامد .از میان این هنرمندان جذاب و جسور ، در اینجا حداقل به چند تن از برجسته ترین آنها اشاره می کنیم : " ای .وای.جکسون" ( A. Y.Jacson) , " امیلی کار" ( E.Carr)، " لارن هاریس " (L.Harris)، " فرانکلین کارمیچال" ( F.Carmichael)و " تام تامسون " (T.Tomson)، هنرمندی بسیار با استعداد است که هیچ گاه برای آموزش ، استادی نداشته و در سفر اکتشافی یک نفره در قطب شمال جان خود را از دست می دهد.
به موازات تمامی جریانات مدرنیستی که تا به حال ذکر کردیم ، در ژاپن نیز ، همانند چین ، به همت هنرمندان خوش ذوقی چون " تابی کان یوکویاما" ( Taikan Yokoyama) و " هیاکوزویی هیرا فوکو" (Hyakusui Hirafuka) هنر سنتی بسیار گویا و کاملاً ملی این کشور احیاء می شود .آنچه که ما تا به اینجا انجام دادیم ، نگاهی کوتاه و اجمالی بود که در پروازهای سریع بر فراز کشورها ، بر تمامی نهضتهای هنری آنان انداختیم ، که هیچ جای شکی در ناکامل بودن آن به ویژه در خصوص فرم هایی که قالبی ساده و ابتدایی داشته اند - وجود ندارد .به عنوان مثال : برزیل و هنرمندان بزرگی چون " کاندیدو پور تیناری "(Candido Portinari) و " امیلیو دی کاوا لکانتی " (Emilio di cavalcanti) را نباید از نظر دور داشت ، اما در این مجال کوتاه پرداختن به مکزیک و هنرمندان مورالیست این کشور از اهمیت بیشتری برخوردارند.