*الف : خط خطی کردن
۱- حرکات عضلانی و اثر گذاری بر روی کاغذ
نوزاد از آغاز تولد، لحظات کوتاهی توجهش به حرکاتی که در میدان دید او انجام می گیرد جلب می شود و این حرکات را با چشمانش تعقیب می کند. کمی بعد او سرش را هم اندکی به طرف اشیاء و یا اشخاصِ در حال حرکت می گرداند.
در سه ماهگی او مرتب به دست هایش می نگرد و اشیاء را لمس می کند .از این زمان است که وی تجارب اساسی و مداومی در جهت فعالیتهای فکری و عاطفی خود پیدا می کند .در سال ۱۹۷۲ بوور ( Bower) در آزمایشی نشان داد که بر خلاف عقیده ی عمومی ، نوزاد چند ماهه کاملاً قادر است بین تصویرهای دو بعدی و سه بعدی اشیاء تمایز قائل شود جهت های مختلف را در فضا تعقیب کند و بنابر گفته ی بریمر ( Brimer) به کمک ذهن و مغز خود از میان چند شیء یکی را برگزیند .
این کشفیات علمی بر پژوهش هایی که راجع به کودکان در بیشتر مواقع هنوز مشخص نبود و اعمال کودکان برای بزرگسالان نامفهوم می نمود ، بزرگسالان اصولاً امکانات فکری و عاطفی کودک را در سنین قبل از مدرسه ناچیز می شمارند ، زیرا کودک هنوز مانند زمانی که به مدرسه خواهد رفت ، مجبور به انجام تکلیفی نیست .و یا به طور کلی در بسیاری جهات او هنوز به بزرگترها وابسته است .ولی بنابر نوشته دوگرادا و پونزو ( Degrada& Ponzo)به مجرد اینکه کودک به مدرسه می رود ، همه از او انتظاری بیش از قدرت واقعی دارند .بزرگسالان اصولاً نوزاد را به عنوان موجودی کاملاً بی دست و پا و حقیر می نگرند و عملاً نیز او را در قنداق می پیچانند و در گهواره اش قرار می دهند و اطراف آن را با پرده می پوشانند تا نتواند کوچک ترین حرکتی کند و یا جایی را ببیند و در مقابل هر عمل واکنشی نشان دهد .در صورتی که ثابت شده است که نوزاد از اولین روزهای تولدش به اطراف خود نگاه می کند .او در چند ماهگی متوجه می شود که برخی از اشیاء که بر سطح چیزی کشیده و یا پرتاب شوند اثری از خود باقی می گذارند .
کراتی (Cratty) گفته است : اگر کودک فرصت و امکان تماس با اشیائی را بیابد که در اطراف او وجود دارند و بتواند که آنها را آزمایش کند خیلی زود متوجه می شود که مداد و قلم و خودکار و گچ جزو آن دسته از اشیاء قرار دارند که از خود اثری مشخص بر سطوح مختلف مانند کاغذ یا تخته بر جای می گذارند .
کشف این موضوع یا همان اثر برای کودک دارای اهمیتی بسیار اساسی است .در همین زمان است که کودک متوجه می شود با حرکت دهان و دستگاه تنفسی خود می تواند صداهای مختلفی از خود خارج سازد که برای خود او و دیگران قابل شنیدن است. این موجود کوچک با زحمت و در عین حال با هیجان زیادی می آموزد که چگونه صدا را از دهان خارج کند .هدف او از این کار شنیدن صدای خود اوست و موفقیت او در این خصوص سبب می شود کودک عمل خود را ، که به خودی خود نیز لذت بخش است ، تکرار کند و هنگامی که متوجه می شود اثر این صدا اطرافیان او را نیز خوشحال می کند ، لذت او بیشتر می شود .بدین طریق کودک کمکم صداها رادر کامل تر می کند و از اولین صداهای جیغ جیغی و گلویی ناصاف به سوی صداهای مشخص تر و غیر از صداهای قبلی کشیده می شود.
در این سن و سال ، در آوردن این صداها، شاید بهترین وسیله برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران و تنظیم خود این صداها و نیز اعلام حضور خود کودک باشد .اما اثر صوتی و اثر گرافیکی از چندین جهت اساسی با هم تفاوت دارند .یکی از مشخصات ویژه ی اثر صوتی این است که به محض خروج از دهان محو می شود .در حالی که آثاری با خصوصیت گرافیکی پایدارترند ، و مدت ها بدون ارتباط با شخصی که آن را به وجود آورده مانند یک همزاد ، از کودک قابل جدا شدن و نگهداری اند.
وقتی کودک این پدیده را کشف می کند برای او خوشحالی فراوانی به همراه می آورد و همین امر عاملی بالقوه و غنی برای آینده ی او می شود .از طرف دیگر اثر صوتی نیز امتیاز خاص خود را دارد ، و گو اینکه این اثر بعد از تولید ناپایدار می شود، ولی دارای تاثیر فوری است - یعنی به محض تولید موثر واقع می شود - در حالی که علائم گرافیکی گو اینکه قابل نگهداری هستند اثر فوری شان احتمالاً کمتر است .به گفته ی ناویل( Naville) والدین و بزرگسالان در مقابل خط خطی هایی که کودک می کشد با همان هیجان و شادمانی مواجه نمی شوند که ، در مقابل اولین صداهای او رو به رو می شوند .فعالیت گرافیکی کودک برای والدین به منزله ی یک بازی فردی است و مفهوم اجتماعی ندارد . در حالی که اثر گرافیکی بنابر دلایلی بنیادی علاوه بر ارزش بیانی ، منعکس کننده ی پیچ و تاب های فکری کودک نیز هست .
اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ می کند ، بیشتر براثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود می آید .گاهی این ضربات آن چنان محکم است که باعث پاره شدن کاغذ می شود .زیرا گر چه قدرت عضلانی کودک بسیار نا چیز و محدود است ، ولی انرژی و قدرت هیجانی بسیار زیادی دارد .
فعالیت گرافیکی کودک اصولاً عملی ارگانیک است یعنی نشانه ای است از حرکتی که بر روی یک سطح قابل ضبط کشیده می شود .در واقع منشاء اصلی فعالیت گرافیکی به دست و بازو محدود نیست بلکه در عمل تمام اعضای بدن در تولید آن سهیم هستند.در نخستین مراحل یادگیری کودک خطوطی را به جهات مختلف ترسیم می کند این خطوط معمولاً تمام صفحه ی کاغذ را در بر می گیرد و یا تا جایی که بازوانش اجازه می دهد نیم دایره ای رسم می کند .البته این امر به موقعیت کودک که در حالت نشسته و یا ایستاده یا اینکه مداد را چگونه در دست گرفته است نیز بستگی دارد .بنا به تحقیق لون فلد و برتین ( Lowenfeld& Brittain )کودک مدتی ( معمولاً شش ماه پس از شروع به خط نگاری ، رابطه ای را بین حرکات دست خود و آثار و علائمی که پدید می آورد کشف می کند .به گفته ی والون (Wallon) او متوجه می شود که اثر خط بر روی کاغذ به دلیل حرکت دست و به کمکمداد به وجود می آید .به عبارت دیگر او به مفهوم علل و معلول پی می برد .این موضوع برای وی بسیار با اهمیت است ، زیرا در حالی که او قبلاً با لمس کردن می توانست اشیاء را بشناسد و از این طریق تجربه کسب کند، اکنون می تواند از طریق چشم نیز تجر به هایی کسب کند .در این مرحله کودک حرکات دستش را تغییر می دهد و می تواند مداد و قلم را در دستش کنترل کند و شکل هایی ظریف تری ترسیم کند .توجهی که کودک برای کنترل خطوط به خرج می دهد ، حاصلی است از تجربه ی دقیق او بر روی نقاشی های خود و نیز در ارتباط مستقیم با تقویت عضلات .
خطوط در هم برهمی که کودک در سنین ۱۶ تا ۱۸ ماهگی ترسیم می کند کم کم جایش را به دو اثر گرافیکی مشخص تر می دهد : یکی نوشتن و دیگر خط نگاری است .این دو اثر به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک پیشرفت می کند و تا مدت درازی هنوز دلباخته خط خطی های نامفهوم و بی نظمی است بدون آنکه کمترین اهمیتی برای ضرورت ها قائل شود - ضرورت هایی که پل کلی عنوان ( Paul klee) آن به دنبال خط را گرفتن و امتداد دادن صحبت می کند .( نقاشی ۱)
در این زمان کودک بی آنکه بخواهد تصویر واقعی اشیاء را نقاشی می کند ، و نباید او را مجبور به کشیدن اشیای حقیقی کرد .زیرا خط خطی کردنِ بی نظم و نامفهوم ، برای او به منزله ی نوعی بازی است که از آن لذت فراوان می برد و در سنین دو تا سه سالگی برای شکل هایی که می کشد اسم می گذارد .این بدان معنی است که او می خواهد با محیط اطراف خود ارتباطی مفهومی پیدا کند .بنابراین خط خطی کردن در امتداد حرکتی عضلانی و بصری ، به منظور بر جا گذاردن اثر یا علامتی است که دارای هیچ عامل فکری نیست .او با دقت فراوان روی هر سطحی که در دسترس باشد ، مثل دیوار ، میز ، و یا اشیای مورد علاقه ی والدین ، اثر یا علامتی از خود به جای می گذارد .باید توجه داشت که خط خطی کردن در و دیوار و یا هر کجای دیگر برای کودک دارای همان ارزش بیانی است که با حرکات دست و بازو قصد دارد بیان کند .از طرف دیگر به گفته ی ناویل خط خطی کردن اولین و یا تنها نوع بیان قابل روئت نیست ، بلکه زودتر از آن مثلاً وقتی که کودک با آب دهانش حباب درست می کند و در نتیجه محصولی برای نشان دادن به دیگران عرضه می کند ، که در عین حال بیانگر خوشحالی و راضی بودن خود او نیز هست ، همین هم خود نوعی بیان قابل رویت است .البته آثار گرافیکی هم که ما آن را خط نگاری می نامیم از نظر شکل و معنی با هم تفاوت دارند .
مفهوم این خطوط به عوامل فردی و تکاملی هر کس بستگی دارد .اختلاف و تفاوت فردی از همان ابتدا نمایان می شود و چون دوران خط نگاری قبل از نقاشی تمثیلی است بنابراین چیزی که در این دوره نمایان می شود خود نمایاندن کودک در مقابل حقیقت بیرونی یک امر کلی است.این خط خطی ها به صورت های مختلف یا با دقت و ظرافت و یا در قسمتی محدود از کاغذ و یا در تمام قسمتهای کاغذ با خطوط متوالی و یا مقطّع و با رنگ ها و اشکال مختلف ظاهر می شود ، که با هم متفاوت است و نشانگر شخصیت کودک از نظر خلق و خو و قدرت او هستند .
به طور مثال برنسون ( Brenson)تایید می کند که به هنگام بیان نخستین دوره ی خط نگاری ، اگر کودکی تمام صفحه ی کاغذ را با خطوط پر کند ، بدین وسیله تمایلش را به تصاحب مکان بیشتری در قلب و عاطفه ی مادر نشان می دهد.
این گونه تعبیر شاید به نظر رویایی باشد ولی به طور کلی در شکل کشیدنِ کودکان ، تصویر مادر بیشتر از هر تصویر ی نشان داده می شود بنابراین طبیعی است که کودک تمام محبت و تمایلاتش را در ارتباط با مادر توجیه کند .ولی هنگامی که کودک تمایل خود را به نشان دادن افراد و اشیای دیگری که در اطراف او هستند ابراز می دارد همان نگرشی را که نسبت به مادر خود دارد ، در مورد آنها نیز به کار می گیرد .
Shirazart.blog.ir
*آدمک الحاقی: staffage
تصویر آدم های کوچکی که برای جان بخشیدن منظره یا ترکیب بندی معماری به کار می رود.
* آدمک مَفصلی :lay figure
مانکن یا آدمک چوبی ، مفصلی که می توان آن را تقریباً به هر حالتی در آورد ، و معمولاً هنرمندان از آن به عنوان سر مشق برای بازیابی تناسب و حالات بدن انسان استفاده می کنند .
* آدوکیزم: adhocism
این اصطلاح را تاریخ شناس معماری چارلز جنکز برای توصیف طرحی که نه با فرمول بندی راه حل های جدید بلکه با تلفیق و ترکیب عناصر موجود برای دستیابی به نتیجه ای جدید حاصل می شود ابداع کرد .عناصری که انتخاب می شود ضرورتاً نیازی نیست به همان منظوری که طرح آدوک در نظر داشته ، طراحی شده باشند .مثال نمونه وار این نوع طراحی ، چهار پایه ای است که ناتان سیلور طراحی کرده است و شامل یک صندلی فلزی تراکتور است که بر روی چهار عدد چرخ که از یک ارابه ی اسباب بازی گرفته شده ، قرار می گیرد .
* آذین الحاقی: applique
شمعدان یا دیگر متعلقاتی که به دیوار یا به یک مبلمان نصب می شود .با appliqué اشتباه نشود.
* آذین بالادری: sopraporta
(در زبان ایتالیایی به معنی " بالای در " )نقاشی یا سنتوری بالای یک سر در .
* آذین برجسته : réchampi
(در زبان فرانسه به معنی " برجسته" ) آذین برجسته که به صورت طلایی یا با رنگ های متضاد چشمگیر شده باشد.
* آذین برشی : cut- card ornament
نوعی روش تزئینی که در آن نقشی از یک ورق بریده شود و به ورقی از ماده ی دیگر الحاق شود .علت این نام گذاری به دلیل ظاهر نهایی کار است که گویی شبیه مقوای بریده شده ای است که بر روی یک زمینه قرار دارد .این روش عمدتاً در جواهر سازی سده های هفدهم و هجدهم رایج بود.
* آذین برگ نخلی: palette
(ماخوذ از واژه ی لاتین به معنی " نخل کوچک" ) تزئیناتی شامل برگ های ساده شده که همچون انگشتان دست باز شده اند .برگ ها همیشه به شمار مفرد هستند و برگ وسط بزرگتر از بقیه است .( نقش برگ نخلی) .
* آذین برگ و طومار : rinceau
تزئیناتی که از طومارهایی به شکل برگ و ساقه گیاهان ساخته شده باشد.
* آذین برگی: feuille de chou
( در زبان فرانسه به معنی " برگ کاهو " )۱- نوعی نقوش تزیینی مشخص مشتمل بر برگهای قائم همپوشان، که در آثار سرامیکی صادراتی چین و سرامیک نقوش پرچمی دیده می شود .۲- نوعی پارچه ی دست بافت نقش باغی سده ی هفدهم بروکسل با برگهای غول آسا.
*** بیگانه گرایی، سبک و لباس متعلق به کشوری دیگر را معرفی و عرضه می کند ، که به واسطه ی غرابت و گیرایی اش ، با افسون و جاذبه در آمیخته است. بیگانه گرایی متاثر از ارتباط های بازرگانی رو به توسعه ، میان اروپا و خاور دور و هم چنین استفاده از سبک های غیر بومی لباس در اجراهای محبوب و پر طرفدار تئاتر ، توانست منسوجات ، تزئینات سطحی ، الگو و ضمائم لباس های اروپایی مرسوم و باب روز سراسر سده ی هجدهم را به تسخیر خود در آورد .
**** مادام دو پمپادور ( ۶۴- ۱۷۲۱)؛ کریستف - فیلیپ اُبر کامف( ۱۸۱۵-۱۷۳۸)
*** چینی وارگرایی (chinoiserie)؛ پارچه های ابریشمی اعجاب آور ؛ پارچه ی ژوی (Toile du jouy)؛ مشرق زمین
*** مدت هاست که مد اروپایی ، در جست و جوی پایان ناپذیرش به دنبال تازگی ، به لباس های سنتی ، هنرهای تزئینی و مدهای زودگذر غیر اروپایی ، خاصه فرهنگهای شرقی ، به عنوان منبع الهام ، روی آورده است .طی سده هایی طولانی ، روابط بازرگانی ای که میان اروپا و خاور دور برقرار بود ، در اواخر سده ی هفدهم به تحکیم و ثبات دست یافت و همین ، جریان سرازیر شدن سیلی از صنایع و منسوجات را به دنبال داشت .این امر شور و اشتیاقی نسبت به بیگانه گرایی بر انگیخت که در سراسر سده ی هجدهم تداوم یافت .
نفوذ بیگانه گرایی بیش از هر چیز در منسوجات آن دوره خودنمایی می کرد .عشق روکوکویی به پیراستگی و سادگی ، ظریف کاری و هارمونی ، در پارچه های ابریشمی چینی نفیس و رنگارنگی تبلور می یافت که نقش و نگار گلهای شکوفان و برگهای طبیعی ، پرندگان و سایر گیاهان و جانوران بر آن ها نقش بسته بود .پارچه های نخی گل دار نیز با قیمتی نازل ، اما هم چنان با طراحی های منحصر به فرد چینی ، بازار حاضر و آماده ی خودشان را یافتند .
تولید کنندگان اروپایی ، که تحت تاثیر زیبایی پارچه های چینی قرار گرفته بودند ، دست به تولید منسوجات " چینی" [ سبک] خودشان زدند .
این ماجرا تنها بخشی از تب و اشتیاقی وافر به چینی وار گرایی و برداشت غربی بیگانه گرایی مجسم بود از شرق ، که نه حاصل تجربه ی زیسته و ملموس ، بلکه محصول قدرت تخیل بود .این جریان ، گرایشی نافذ و فراگیر بود که طراحان بومی سده ی هجدهم را جملگی تحت تاثیر خویش قرار داد .پارچه های ابریشمی اعجاب انگیزی که در ایتالیا ، انگلستان و فرانسه تولید می کردند ، آمیزه ای غریب از رگه های چینی و عناصر باروک بود و از حدود ۱۷۰۰ باب شد .
پارچه های هندی ، که در انگلستان به " چیت" معروف بود ( بر گرفته از واژه ی هندی " چینتز" به معنای پارچه ی نخی با دست نقاشی شده ) ، با toils prints ( لباس با دست نقاشی شده ) در فرانسه نیز بی اندازه مرسوم و پرطرفدار بودند . با یاری پیشرفت هایی که در علوم شیمی و مهندسی صورت گرفت ، تولید فرانسوی هندی ها ( زیرا صرف نظر از منطقه و اصل کالا ، همچنان این نام را با خود داشتند ) بعد از ۱۷۵۹ ناگهان افزایش یافت .معروفترین این کالاها" پارچه ی ژوی" بود که کریستف - فیلیپ ابر کامف در ۱۷۶۲ آن را تولید و عرضه کرد .
مادام دو پمپادور معشوقه ی رسمی لوئی چهاردهم ، برای ارتقاء سطح این مد بسیار کوشید و اغلب او را پیچیده در لباس شبی از جنس ابریشم رنگی چینی و و پارچه های چینی وارگرایی تولید لیون پایتخت فرانسوی ابریشم ، به تصویر می کشیدند .
از سال ۱۷۷۲ شماری سبک با نام هایی که به اصل و نسبی غیر بومی و تباری بیگانه اشاره داشتند ، در توالی زمانی کوتاهی پدیدار شد .پیراهن های لهستانی ( à la polonaise) ، لاوی ( à la levite) , ترکی ( à la turque)و سُلطانه(à la sultane)، نام هایی که بسیار یادآور مشرق زمین بود ، بیش تر به تبعیت از آداب و رسوم غربی میل می کردند و با هم نام های غیر بومیِِِِِ خود تنها پیوندی اندک داشتند.
انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) تبِ بیگانه گرایی را مدتی فرونشاند، اما با نزدیک شدن به پایان سده ی نوزدهم این گرایش از نو و به شکلی دیگر پدید آمد ، که علاوه بر این ، تاثیری فراگیر و پایدار بر مُدهای قرون بیستم و بیست و یکم نهاده است.
** پیراهن لهستانی دوخته شده با ابریشم چینی طرح دار ، حدود ۱۷۷۰ .بنیاد لباس ، موزه ی هنر متروپولیتن ، نیویورک ، ایالات متحد
طی سالهای دهه ی ۱۷۷۰ پیراهن لهستانی رواج یافت .این نام از آن جایی نشات گرفت که سه تکه ی چین دار لباس ، که از زمان جمع شدن پشت دامن ها با بند قیطانی شکل گرفت ، به نخستین تجربه ی لهستان به سه کشور مجزا در ۱۷۷۲ اشاره داشت.
*** بَنیان نخی طرح دار لایه دوزی ، حدود ۱۷۸۰. گالری لباس ، پلات هال ، منچستر انگلستان
هر از گاهی اتفاق می افتاد که جامه های غیر اروپایی را در لباس های اروپایی مرسوم ادغام کنند .به ویژه لباس بنیان (Banyan) طی آن دوران رایج بود .این لباس ، که نام طبقه ای از بازرگانان هندی را بر آن نهاده بودند ، پیراهنی با تن خور راحت و آزاد بود که از سده ی هفدهم آن را به تن می کردند ، گر چه بعدها همانند کت مردانه به شکلی تنگ تر و به همراهِ آستین های دنباله دار تکامل یافت .این لباس ، که به طور سنتی آن را از پارچه ی کتان هندی می دوختند ، بار دیگر با پارچه های ابریشمی با شکوه و پر زرق و برق ، پارچه های چلوار و پشمی براق تولید شد .بنیان به نماد مقام و ثروت بدل شد و نُجبا و اشراف خواستار آن بودند که تک چهره هاشان را با به تن داشتن چنین لباسی به تصویر کشند.
**[ منبع : گرایش های طراحی لباس ، مولف : مایری مکنزی، مترجم: آیدا تدین ]
Shirazart.blog.ir
Shirazart.blog.ir
" روکوکو" ، که به لحاظ مقیاس خُردتر و ظریف تر از باروک می نمود ، به واسطه ی کاربرد پر تجمل و متکلف نقش و نگارهای ناتورالیستی، منحنی هایی به شکل اِس (s) و سی (c)، رنگ بندیهای ملایم و زینت آلات ظریف مشخص می شد .این سبک ، که در معماری ، هنر و نیز هنرهای تزئینی جلوه گر شد ، به خوبی در مد تبلور یافت .در طی این دوره ، پوشش در قالب فرمی هنری ارتقاء یافت و چنان که اشاره شد ، به طرزی شایسته مورد دقت و توجه فراوان قرار گرفت.
** لوئی پانزدهم (۷۴-۱۷۱۰)؛ مادام دو پُمپادور (۶۴-۱۷۲۱)
** پیراهن فرانسوی ( robe à la française) ؛ سینه بند تکه دوزی ؛ اِشل (echelle)؛ هارمونی؛ تزئین؛ سبُکی
*** نمونه ی بارز لباس شب روکوکو ، پیراهن فرانسوی بود .این جامه ، تکامل لباس شب کیسه ای یا رُب وُلانت (robe volante)به شمار می آمد ، اما به جای آن که مستقیماً از سر شانه ها پایین بیفتد ، از هر دو طرف درزهای پشت ، دو برابر پیلی می خورد تا پشت لباس حالت آزاد داشته باشد .کُرست جلو کاملا قالب بدن و دارای شکل وی(V )مانندِ کافت پهنی بود که یک سینه بند تکه دوزی سفت و سه گوش بدان می چسبید.این قسمت از لباس با داشتن چنین شمایلی ، برای دکولته کردن یقه و باز گذاشتن آن، در حکم سپر محافظ عمل می کرد و در همان حین نیز جایی برای تزئینات گران و با شکوهی فراهم می آورد که معمولاً با لایه ای روبان ( اِشل /echelle )یا برودری دوزی مجلل انجام گرفته بود .در قسمت جلو ، رو پیراهنی ، چاک دار بود تا زیر دامنی را ، که از همان پارچه طراحی و با همان تکه ها و تزئینات آراسته شده بود ، به نمایش بگذارند .
برای آن که کمرها باریک و دامن ها گشاد به نظر آیند ، از کرست و ژوپن [ زیر دامن] استفاده می کردند .ژوپن ، که " سبد" ترجمه ی تحت اللفظی آن است ، شکلی از یک زیر پیراهن تاشو و چسبان بود که به دامن ، فُرم می بخشید.
آن ها برای نخستین بار در حدود ۱۷۲۰ رواج یافتند و تا بعد از ۱۷۷۰، که گرایش به ناتورالیسم مستلزم چشم پوشی از چیزهای غیر طبیعی و غیر ضروری بود.الگوی جامه ی زنانه را در سلطه ی خود داشتند.
این الگو با آن چه که طی دوره ی باروک توصیف و ترسیم شد ، تفاوت اساسی نداشت و تنها در جزئیات سطحی و ظاهری بود که روکوکو متمایز نشان می داد.
دالان های توری لطیف و سبک کارِ دست یا " آنگژانت" (engageants) جایگزین سر آستین های دولای توری شق و رق شد ؛ پارچه های زربفت ، تیره و کدر و سنگین دوره ی باروک، جای خود را به منسوجاتی با هارمونی ، پیراستگی و تزئیناتی ظریف داد که اغلب تحت تاثیر گرایشی موازی نسبت به بیگانه گرایی بود و لوازم و متعلقات ضروری این دوره شامل بادبزن ، جیب هایی با تزئینات فراوان اما پوشیده و پنهان ( که در نتیجه اصلاً در معرض دید قرار نمی گرفت)، سرپوش و شال بودند .تکه های روبان نخ های پُرزدار ، پَر و گل های مصنوعی نیز از واجباتِ سبک روکوکو به شمار می آمدند.
*** پیراهن فرانسوی سوزن دوزی گل بر جسته ی ابریشمی ، حدود ۱۷۶۰ .بنیاد لباس کیوتو ، کیوتو، ژاپن
سبکی و درخشندگیِ ریزه کاریها و اصطلاحات عرضه شده در طی دوره ی روکوکو ، در گرو پیشرفت های فنی صورت گرفته در تولید ابریشم تزئینی در شهر فرانسوی لیون بوده است .داد و ستد ابریشم با حمایت حکومت فرانسه در زمینه ی تولید منسوجات و پارچه های بسیار زیبا، چندان از جنبه ی فنی پیشرفت کرد که در زمره ی یکی از گران بهاترین کالاهای اروپا قرار گرفت .سوزن دوزی ابریشم نارنجی ، که در طراحی و دوخت این پیراهن فرانسوی به کار رفته است ، نقش و نگار رُستنی های ظریف و روشن را به نمایش میگذارد .طی این دوره ، مضامین طبیعت به بُن مایه ی رایج تصاویر چاپی بدل شد .
Shirazart.blog.ir
* تابلوی داستانی و مصور مخصوص تهیه ی فیلم است ، که می تواند برای بهبود کیفیت بصری فیلم مورد استفاده ی سازنده ی فیلم و حتی هنر پیشگان قرار گیرد .استوری بورد در واقع راهنمایی برای عوامل تولید یک فیلم یا برنامه است.