کنکور هنر شیراز

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲۰۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنکور هنر شیراز» ثبت شده است

Shirazart.blog.ir 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۲۲:۲۶
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

* رنگهای آکروماتیک 

این رنگها شامل سیاه ، سفید و انواع تونالیته های ( درجات مختلف تیره و روشن ) خاکستری می شوند .

سیاه: 

* سیاه رنگی است سنگین و با وقار .

* سیاه اگر با رنگهای دیگر مخلوط شود از درخشش آنها می کاهد .

* سیاه در حکم پس زمینه باعث درخشش بیشتر رنگهای دیگر می شود .

* هر گاه بخواهیم اثرات و شدت رنگهای اصلی ( زرد ، آبی ، قرمز ) را که در کنار هم قرار می گیرند بکاهیم ، بین آنها را با رنگ مشکی احاطه می نماییم و علاوه بر آنها به رنگهای فوق نیز نمود دیگری می بخشیم و ارزش رنگی آنها در کنار مشکی یا خاکستری بروز می دهیم .

* رنگ سیاه اثرات رنگها را در یکدیگر می کاهد .این شیوه در تصویر سازی های اخیر به وفور استفاده می شود.

* موندریا ن یکی از برجسته ترین نقاشان مدرن به کمک رنگ در خطوط پهن سیاه رنگهای دیگر را محدود کرده و هر یک را با استحکام فراوانی درخشان نموده است .خطوط سیاه باعث شده تا هر رنگی جلوه ی حقیقی خود را داشته باشند و تحت تاثیر رنگهای جانبی قرار نگیرند .

* حذف رنگ سیاه از حیطه رنگها اولین بار توسط امپرسیونیست ها صورت گرفت و این امر کاملاً عقلانی و با تفکر همراه بود .آنها معتقد بودند که " درخشش رنگها را نباید از بین برد و رنگ سیاه بطور ملموسی از درخشش رنگها می کاهد ." 


سفید :

* رنگی است که آرام و قرار ندارد و نه تنها در حکم پس زمینه رنگ دیگری را محدود و محصور نمی کند ، بلکه خود نیز دائم در حال گریز است .

* سفید اگر با رنگهای دیگر مخلوط شود از شدت آنها می کاهد و آنها را ملایم می سازد .به عنوان مثال قرمز رنگ عشق تند و نفسانی است که اگر با سفید مخلوط شود صورتی حاصل می شود و صورتی رنگ عشق رمانتیک و شاعرانه است .

* سفید در حکم پس زمینه از درخشش رنگهای دیگر می کاهد .

* سفید نماد پاکی و خلوص است .


خاکستری:

* خاکستری رنگی بی تفاوت و بی شخصیت است و به سرعت تحت تاثیر رنگ مخالف قرار می گیرد .

* خاکستری هنگامی که در کنار رنگهای دیگر قرار گیرد شخصیت و زندگی خود را به دست می آورد .این انتقال از لحاظ ذهنی در چشم بیننده بوجود می آید و متعلق به خود رنگ خاکستری نیست .

* دلاکروا در مورد رنگ خاکستری گفته است " خاکستری مخرب نیروی رنگها است ." 

* رنگ خاکستری را می توان از ترکیب سیاه و سفید و یا دو رنگ مکمل بدست آورد .

* به دلیل اهمیت خاکستری و درجات مختلف آن در نقاشی های چینی و ژاپنی از این رنگ فراوان استفاده می شود .که این خاصیت در ریشه ی هنر کشورهای فوق می باشد .

* هر گاه لکه ای بر روی یک زمینه خاکستری قرار گیرد هاله ای از رنگ مکمل آن در اطرافش بوجود می آید .

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۲۱:۲۹
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

*معنی رنگ: به طور کلی می توان رنگ را به دو معنای عمده بررسی کرد : 

الف) رنگ به عنوان ماده ای که با آن چیزی را رنگ آمیزی می کنند .

در این معنی رنگ معمولاً از مخلوط رنگدانه های بسیار ریز ( pigment) و موادی که اصطلاحاً به آنها بست می گویند ساخته می شود.

ب) پدیده رنگی موضوعی است چند جانبه و مربوط به چگونگی دیدن و درک رنگ ، که سه عامل در ایجاد آن دخالت دارند و این عوامل عبارتند از : 

۱- نور به عنوان منبع فرآیند رنگ که بدون آن رنگ اشیاء دیده نمی شود. 

۲- اشیاءدر ساختار مولکولی خاصی که دارند باعث می شوند که همه یا بخشی از نور تابیده شده به آنها جذب یا منعکس شوند و به رنگ همان بخش از نور دیده می شوند .

۳- نور بازتاب یافته از سطح اشیاء در یک فرآیند پیچیده پس از مردمک به وسیله ی سلولهای نوری که در شبکیه وجود دارند تشخیص داده می شوند و سپس توسط اعصاب بینایی به شکل علائمی خاص به مغز انتقال می یابند .

پس بطور خلاصه می توان گفت که کیفیت رویت رنگها همواره با طبیعت اشیاء چگونگی تابش نور در زاویه و مقدار تابش نور و وضعیت چشم ناظر ( میزان حساسیت و شناخت او از رنگ) می باشد .

فیزیک رنگ و نور :

  بدون وجود نور اجسام قابل رویت نیستند .اشیاء زمانی دیده می شوند که یا از خودشان نور منتشر و یا روشنایی منبع نور دیگری را بازتاب دهند .نور مرئی که باعث دیده شدن جهان پیرامون و اشیاء می شود بخشی از انرژی الکترو مغناطیس است که بصورت امواج منتشر می شود و زمانی که با چیزی برخورد می کند قابل رویت می گردد و بخش بسیار بزرگی از امواج الکترو مغناطیس قابل دیده شدن نیستند اما وجود آنها را با وسایل و امکانات علمی و آزمایشگاهی می توان در یافت .

نور دارای طول موجی میان حدود ۳۸۰ تا ۷۶۰ نانومتر است .امواج کوتاهتر از ۳۸۰ و بلندتر از ۷۶۰ نانومتر قابل رویت نیستند .

مانند امواج ماوراء بنفش ، اشعه ی ایکس ، امواج گاما و ‌.....که طول موج آنها کوتاهتر از نور است و عموماً برای حیات موجودات زنده خطرناک هستند و امواج دارای طول موج بلندتر از ۷۶۰ نانومتر مثل انرژی حرارتی ، امواج مادون قرمز و امواج مخابراتی برای ایجاد گرما و ارسال اطلاعات مورد استفاده قرار می گیرند.

تجزیه نور:

در قرن هفدهم میلادی ( سال ۱۶۷۶)   ، نیوتن با تجزیه نور سفید ، رنگ های طیف آن را به دست آورد .او کشف کرد که نور سفید شامل انواع اشعه است و هر گاه با شبکیه چشم انسان ، بطور جداگانه اصابت کند احساس یک رنگ مجزا را بوجود خواهند آورد و اختلاط این اشعه ها ( امواج نور ) بر روی شبکیه چشم رنگ سفید را محسوس می سازد .

طیف حاصل از تجزیه نور سفید در منشور به ترتیب از طول موج بیشتر به طول موج کمتر عبارتند از :

قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی ، بنفش

در این طیف آن دسته از اشعه ها که طول موج کوتاهی دارند به رنگ آبی و آن دسته از اشعه های نور که بلندترین طول موج را دارند به رنگ قرمز و آن دسته از اشعه ها که طول موج متوسطی دارند به رنگ سبز دیده می شوند .پس : 

بلندترین طول موج = قرمز          کوتاهترین طول موج= بنفش.      طول موج متوسط = سبز 


سه رنگ اصلی نور : 

سه رنگ اصلی نور قرمز با طول موج بلند ، سبز با طول موج متوسط و آبی با طول موج کوتاه می باشند .

شاخصه های اصلی رنگ: 

چشم انسان رنگها را بر اساس سه خصوصیت از یکدیگر متمایز می کند .

الف) به واسطه رنگین بودن خود رنگها مثل تمایز رنگ زرد ، قرمز و سبز از یکدیگر به واسطه رنگ هایشان 

ب) به واسطه ی میزان خلوص رنگ ها مثل تمایز رنگ آبی در حالت خالص خود با آبی هایی که از ترکیب آبی و رنگ های دیگر ساخته شده اند .

ته رنگ ( فام) :

ته رنگ یا فام که در انگلیسی به آن Hue گفته می شود ، کیفیت رنگین متمایز کننده ی رنگ ها از یکدیگر است .

درخشندگی یا روشنایی رنگ:

منظور از درخشندگی درجه ای از روشنی است که آن را از درجه ی دیگری از روشنی یا تیرگی همان رنگ متمایز می کند .به تعبیر دیگر سایه رنگ های مختلفی که از ترکیب یک رنگ یا سیاه و سفید بدست می آید که می توان آنها را با درجاتی از تیرگی و خاکستریها ی بی فام ( حاصل از ترکیب سیاه و سفید  ) نیز مقایسه کرد .به این ترتیب درجات مختلف روشنی یک رنگ را میزان درخشندگی آن می گویند .

شدت یا خلوص رنگ :

منظور از خلوص رنگی درجه ی سیری یا اشباع یک رنگی می باشد .به بیان دیگر خلوص رنگی ، درجه ای از اشباع است که یک رنگ را در خالص ترین حالت خود نشان می دهد .به عنوان مثال یک آبی خالص که با هیچ رنگ دیگری مخلوط نشده باشد در آبی ترین حالت خود دیده می شود .به طوری که هیچ آبی دیگری به آن شدت از آبی بودن دیده نمی شود .این درجه از خلوص رنگی را درجه اشباع و سیری رنگ نیز می گویند .

دسته بندی رنگ ها: 

به طور کلی رنگها به دو دسته تقسیم می شوند : 

۱- رنگ های آکروماتیک ( بی فام) 

۲- رنگ های کروماتیک( با فام) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۲۰:۴۳
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

*از دوره ی اشکانی برای اولین بار استفاده از گچ برای پیکره سازی آغاز شد .توجه به ریزه کاری ها در پیکره های این دوره متاثر از هنر یونان می باشد . همچنین در این دوره به تقلید از هنر یونان از پیکره به عنوان ستون استفاده شده است که از جمله می توان به معماری پالمیر در سوریه اشاره نمود .

مهمترین ویژگی پیکره های زمان اشکانی حالت طبیعی و چهره های تمام است که نگاهی به سوی بیننده دارند .مجسمه سنگی یافته شده از الحضر مربوط به زمان اشکانی ( پارتی)پیکره مفرغی سرباز اشکانی در موزه ی ایران باستان ( توجه به ریزه کاریها در این پیکره منتج از هنر یونانی است .)پیکره ی " هتره " مربوط به دوره ی اشکانی (پارتی)سردیس سنگی دوره ی اشکانی یافته شده از نمرود داغ سوریه پیکره ی هرکول در پای کوه بیستون کرمانشاه مربوط به زمان سلوکی

سردیس دوره ی اشکانی در ابعاد بزرگ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۱۲:۲۵
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۱۰:۲۴
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۸:۳۱
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۱
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

*ممکن است بدون آنکه قصد واقع نمایی از طبیعت در میان باشد ، هنرمند به ایجاد فضا و عمق تجسمی بپردازد . همانند آنچه در آثار گرافیکی و انتزاعی صورت می گیرد .در این روش ایجاد عمق و فضای بصری به روش های زیر انجام می گیرد :

۱- تغییر اندازه ی شکل های مشابه به صورتی که برخی از آنها کوچک تر از برخی دیگر ترسیم و دیده شوند  .

۲- تغییر تیرگی یا رنگ به صورتی که برخی از اشکال تیره تر و برخی روشن تر ترسیم شوند .

۳- شفاف نمایی و روی هم قرار گرفتن شکل ها می تواند عمق فضایی ایجاد کند . 

۴- تغییر وضوح و بافت شکل ها نیز می تواند عمق فضایی ایجاد کند .

۵- ترسیم یک شکل از چند زاویه ی مختلف و یا تغییر شکل و تغییر جهت دادن آن می تواند عمق فضایی را به وجود آورد.

فضای غیر واقع گرا - بوسیله کوچک و بزرگ کردن و تیره و روشن کردن 

فضای غیر واقع گرا - بوسیله ی کوچک و بزرگ کردن و تیره و روشن کردن فرم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۵:۲۵
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۱۱:۲۰
زهرا جوکار

Shirazart.blog.ir 

" بگذار زخمت را لمس کنم تا ایمانم جاری شود "

* کاراواجو نقاش بزرگ همه ی دوران در شاهکارش" توماس شکاک"  این روایت مکاشفه را تصویر  کرده است .او زمینه را سیاه کرده تا بدن مسیح از تعین تاریخ رها شود .و با امر نامتناهی گره بخورد .بدنی که سوژه حقیقت است و مرگ را به زانو انداخته است .فیگوری یگانه که رخ داد را ممکن کرده همان بدنی که پُولُس رسول،ایمان به آن را تنها راه رستگاری می دانست : هر کس به رستاخیر ایمان بیاورد ، رستگار می شود.

کاراواجو فیگور توماس و دو حواری دیگر را در هم می تند .و آن ها را همچون پیکری واحد در برابر بدن مسیح قرار می دهد : تقابلی از ابژه - سوژه ، به دست مسیح نگاه کنید که دست توماس را گرفته و آن را در زخمش فرو می کند.دستانی که شک را به ایمان ، تاریکی را به نور و هبوط را به رستگاری پیوند می زند . بدن مسیح قوی و پر صلابت است و هیچ نشانی از مرگ ندارد و چشمان حواریون چنان بر زخم خیره مانده که تمام انرژی تماشاگر را بر آن متمرکز می کند  .زخمی که فقدان را کنار زده و حقیقت را حاضر کرده است.در چهره مسیح رنج عمیق  ، رنجی از سر رضایت بازنمایی شده ، این همان رنجی است که تاوان گناه انسان را می دهد .بدنی که از مرگ به زندگی بازگشته و با نه گفتن به عقل و تجربه و بر هم زدن وضعیت سوژه دوپاره را همچون آن زخم عمیق که بدن را دوپاره کرده ، متولد کرده است . سوژه ای که پولس رسول به میانجی آن عقل یونانی و شرع یهودی را در هم می شکند .

توماس دستش را در حقیقت فرو برده و پیراهنش دو پاره شده ، زخمی که بدن مسیح را دوپاره کرده نقطه ایمان است .نقطه ای که می توان بر آن دست گذاشت و دوپاره شد .از تاریکی و تکرار بدر آمد و در نور و سوژه گی با حقیقت یگانه شد .حقیقتی که نا متناهی است و از دل تاریخ بیرون می افتد.به عقل نه می گوید و نظمی نوین را نوید می دهد .

بدن مسیح در نقاشی کاراواجو نماد حقیقت است و زخم رخدادی است که از آغوش مرگ باز گشته و زندگی دوباره را ممکن کرده است. بدنی پس از رستاخیز

این زخم تازه است که می توان بر آن انگشت گذاشت  و از دوپارگی حقیقت به یقین رسید ، سوژه شد و از ایمان و عمل سخن گفت .زخمی که پوسته را کنار می زند تا حقیقت عریان شود .بدن مسیح در نقاشی کاراواجو بدنی در خدمت بازنمایی نیست بدنی در چرخه زوال و تکرار نیست .این بدنی است که نظم را بر هم زده و نشان می دهد که حقیقت چگونه از دایره ی تجربه و تکرار بیرون است .بدنی پس از مرگ و فقدان

کاراواجو نگاه توماس را به بیرون قاب پرتاب کرده است .نگاهی که به میانجی ایمان از زمان بیرون افتاده و نگاه مسیح که درون قاب بر رنجهایش آرام گرفته و خطوط پیشانی توماس  که به شدت در هم گره خورده و برآمده و آرام آرام در پیشانی دو حواری دیگر باز و محو می شود .این خطوط شک است که در هم می شکند و در یقین محو می گردد.

کاراواجو نقاشی نمی کند، او همچون مسیح هر بار از میان مردگان بر می خیزد تا حقیقتی دیگر را متولد کند .تماشای نقاشی او تماشای رخ داد است .رخدادی که وضعیت را بر هم می زند تا سوژه متولد شود .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۲:۰۷
زهرا جوکار