Shirazart.blog.ir
پل کله در هجدهم دسامبر ۱۸۷۹ در نزدیکی برن سوئیس بدنیا آمد او در رشته ادبیات تحصیل کرد و سپس برای تحصیل در رشته نقاشی به آلمان رفت او در باواریا و نزد کنیر با اصول طراحی و نقاشی آشنا شد و بعد در آکادمی هنرهای زیبا تحت نظارت و آموزش فرانتزفون اشتوک قرار گرفت .
پل کله پس از سه سال آموزش برای اقامت به ایتالیا رفت .پس از بازگشت به آلمان و گذراندن خدمت سربازی که مصادف با جنگ بود به رفت و آمد در محافل هنری مونیخ پرداخت ، و تا ۱۹۲۰ در همان شهر ماند .
سپس مدرسه باهاوس در ویمار از او خواست تا به عنوان مدرسه به آنجا برود .در ۱۹۳۰ ریاست دوره نقاشی آکادمی هنرهای زیبای دوسلدرف را به عهده گرفت و به مدت سه سال در این آکادمی تدریس کرد .پس از آنکه رژیم جدید آلمان هنر را تحت نظارت خود گرفت ، تدریس برای پل کله غیر ممکن شد و او به زادگاهش بازگشت و سالهای آخر عمر را همانجا گذراند .
حضور پل کله در عرصه هنر نقاشی، به عنوان حادثه ای بزرگ تلقی می شود .دیدگاه وسیع او در مکتب خاصی نمی گنجید و ابعاد مختلفی از وکاتب گوناگون را می نمایاند .
فعالیتهای هنری وی را می توان به سه دوره تقسیم کرد :
دوره اول را می توان تحت تاثیر بروگل و بوش دانست که جامعه معاصر خود را با نگاهی طنز آلود و موشکافانه مورد حمله قرار می دادند .
دوره دوم در بر گیرنده نقاشیهای آبرنگ ، پاستیل و رنگ و روغن در ابعادی کوچک است.نگاه او در این آثار ، رهیابی به عمق هستی و درک جاذبه های ناپیداست .کله در این دوران بیشترین شاهکارهای خود را که مبنای اصلی آنها تنهایی و انزواست خلق می کند.
دوره سوم مربوط می شود به آثار آبستره و آثاری که ترکیب بندیهای ویژه ای دارند .
رنگ در آثار پل کله برای نشان دادن شیء و هویت بخشیدن به فضا به شمار نمی رود بلکه وسیله ای است جهت نمایاندن ویژگی های روحی هنرمند ، کله مطالعاتی در مورد روانشناسی رنگها داشت و آثارش بازتابی است از فعالیتهای ذهنی اش .
اساس کارهای کله در دورانی که در باهاوس مشغول به تدریس بود نقطه ، خط، سطح ، فضا و تدرج رنگ است .او از طرحها و رنگهای اضافی دوری می کند و به ساده ترین تصاویر طبیعت نزدیک می شود و آثارش به نوعی نگارش شبیه می شوند .در آثار اکسپرسیونیستی کله ، او با تکیه بر جنبه های عاطفی و تحریف شکلها، پا را از حد معقول و منطقی فراتر می نهد و به مسائل اسرار آمیز و عرفانی نزدیکتر می شود تا آنجا که درکشان به سرعت میسر نمی شود.ماشین چهچهه زن دادائیسم
نصرالله افجهای، پس از اتمام دوران تحصیلی، و گذراندن یک سالی کارآموزی نزد استاد رسام عرب زاده (طراح و بافنده فرشی)، از تعلیمات هنری استاد کیمیا قلم زنجانی بهره گرفت (کیمیا قلم زنجانی یکی از نویسندگان کمنظیر خط ناخنی بود). سپس نزد استاد علیاکبر کاوه (خوشنویسی مشهور)، که از شاگردان عمادالکتاب بود، به تلمذ پرداخت. آنگاه به انجمن خوشنویسان رفت و در محضر استاد حسین میرخانی، از رموز خط و خوشنویسی آگاه شد. در همین دوره است که به کسب تجربه گوناگونی در خط نویسی دست میزند و با استفاده از رنگ، جلوهای تازه به خوشنویسی اش میدهد. افجهای، که مدتی نقاشی میکرده است و طبیعت پردازی، حالا از فوت و فن نقاشی در خطاطی سود میجوید و در گفتگویی اشاره میکند:
در جایی با پرویز کلانتری (نقاشی) و اسماعیلی شاهرودی (شاعر) صحبت میکردیم و کلمه نقاشیخط را از ایشان مصلحت کردم. شاهرودی گفت "براساسی کلمه کاریکلماتور(مخفف کاریکاتور کلمات) بگذار خطاشیا" خندیدیم. اما کلمه نقاشیخط را، که من برای اولین بار به کار بردم، پوستر کردم.
در نخستین تجربه اش افجهای به برجسته کردن خط و استفاده از حجم و کاربرد پرسپکتیو در کارش توجه دارد، گاهی از شیوه خط ناخنی - که خط بی رنگ برجسته بر صفحه سفید کاغذ است و آن را از استادش کیمیاقلم آموخته - در ساختن تابلوهایش سود میجوید، اما به جای ناخن کاری، از برجسته کردن صفحات مسی نازک استفاده میکند. در مرحله بعد با سرزدن به کارگاهها و استفاده از پرسیهای صنعتی، نوعی خط برجسته یا فرورفته را بر چرم و فلز می آزماید و در تجربه بعدی از کارگاه ریختهگری برای سه بعدی کردن حروف و حجم بخشیدن به کلمه – مجسمههایش سود میجوید. آزمونهایی که تناولی با هیج کرده بود، او با عشق مکرر میکند. تجربهای که افجهای براساسی خط معقلی میکند و آن خط را از سطح دوبعدی به فضای سه بعدی میبرد و به آن پرسپکتیو میدهد، حاصل تأملی است که او از کاشیکاری گنبدها اندوخته. این تجربه از یک سو با تجارب هنری آپ آرت، و از سوی دیگر با تجربه وازارلی متقارن است.
افجهای خود در گفتگویی، هوشیارانه به این موضوع اشاره می کند:
"نمیتوانیم نسبت به آنچه که در دنیای امروزی میگذرد، بیاعتنا باشیم. من معتقدم که هنرمان را تا حدی که فراموش نکنیم می شود با زمان به پیش برد و به نوعی امروزی کرد. زبان نقاشی و گرافیک، شرقی و غربی ندارد، بلکه زبان واحد بینالمللی است، همراه با شناسنامه خود."
در سیاهمشقهایش به نکتهای، که در کار قدما به طور طبیعی پدیدآمده بوده، توجه میکند؛ نوشتن حروف رو و زیر هم، با مایههای روشن و تیره مرکب، تسلسلی در عین جدایی به وجود میآورد که خاصیتی برجسته به خط میدهد. او از این تجربه فراتر میرود و با کوچک و بزرگ نوشتن خطوط این خاصیت گرافیکی را تشدید میکند. وی در این تجربه تنها نیست و مافی و پیلارام و دیگران نیز به شیوه خود به برجسته کردن حروف، به پرسپکتیو بردن واژهها و کلمات، هندسی و تجریدی کردن آن، میکوشند. حتی در آثار محسن وزیری - مجسمه های چوبی و نقش برجستههای متحرک - انحنای واژگان فارسی - عربی را میبینیم که به نهایت استیلیزه شده و از آن نشانههای آشکار نوشتاری فقط حرکتی را در فضا، به درون یا بیرون شکل، به عاریت گرفته است.
از صفحه آثار نصرالله افجهای در سایت آرتیبیشن دیدن فرمایید.
به افجهای در گفتگویی این طور اشاره میکند:
" به نظر من نقاشیخط رشتهای از خطاطی - نقاشی است و در آن اولویت به طرح داده میشود تا به رنگی؛ و شایسته است که از رنگهای شرقی و آنچه که در طبیعت خاکی ما یافت میشود، استفاده گردد. لازم به تذکر است که، طبعاً پیدایش مکتب و دستیابی به تحولات اساسی در هنر، منحصر به فرد و مقطع خاصی نیست. زمان و طول آن مطرح است. اصلی و ریشه نقاشیخط - که امروز تا حدی بیشتر از گذشته متداول گشته - کار امروز و ابداع و ابتکار یک یا دو هنرمند نیست. نقاشیخط از دیرباز در این مرز و بوم، در لباس دیگر، معمول بوده و میشود گفت که، امروزه شاید به ارزشیهای والاتری رسیده باشد؛ مثلا، خط طغری با شکلی خاصی خود به دوران سلاجقه می رسد؛ چون مهرهایی که بر بالای فرامین سلطان مینوشتند و در زیر آن متن فرامین تحریر میشده؛ و یا مرغ بسم الله، که بسم الله الرحمن الرحیم را هنرمندان ایرانی در قرون گذشته به شکلی مرغ ترسیم و تحریر کردهاند، آن مرغ مهر تثبیتی بر صفحه تاریخ هنر خطاطی و نقاشی است، ابداع و ابتکار من یا هنرمند معاصر دیگری نیست. تنها امروز حضور دست خط شخصی من و یا دیگران شاید جلوهای دارد، اما ریشه چنین حرکاتی به دوران قاجار و یا به پیش از آنها میرسد و در هر گوشهای از بناهای اسلامی، گاه در زیر ذرهبین، خود، نمونهای از نقاشیخط است و اگر اساتید بزرگ دوره قاجاریه به هنر زمان صفویه بسنده می کردند - گو این که میرعماد در چهارصد سال پیشی حرفهایش را گفته و خط را به اوج والای زیبایی رقم زده بود – شیوهای چون شیوه میرزاغلامرضا اصفهانی و میرزارضایی کلهر و در این اواخر شیوه استاد عمادالکتاب سیفی قزوینی، هرگز به ظهور نمیرسید، که تلاشی و کوششی هنرمندان فعلی ما این باشد که سر بالا کنند و به آن قدرت قلم نظاره کنند. و آرزوی شان تنها دستیابی به آن مقدار باشد. در اینجا برای روشن شدن اذهان کسانی که به نقاشیخط، با دید خطاطانه نگاه میکنند، باید ذکر کنم که: هدف برای من تنها خوشنویسی نیست، بلکه، در درجه اولی، ایجاد ترکیب بندی در فرمهای چشمنواز است.
بررسی آثار افجهای در حراجها:
آثار نصرالله افجهای در حراجهای بینالمللی کریستیز، بونامز، ساتبیز و تهران شرکت داشته شده است که در این مقاله حراجهای ساتبیز و تهران را بررسی می کنیم.
حراج ساتبیز:
در حراج ساتبیز تعداد 6 اثر در سالهای 2010 تا 2014 از نصراللخ افجهای شرکت داده شده که ارزانترین آنها مربوط به سال 2010 با قیمت میانگین پایه 35000 دلار به حراج گذاشته شد و با قیمت 37500 دلار که بالاتر از قیمت میانگین پایه چکش خورد و گرانترین اثر مربوز به سال 2014 و 2013 به صورت مشترک بود، سال 2014 میانگین قیمت 85000 دلار بود که با قیمت 87500 دلار فروخته شد و در سال 2013 اثر نصرالله افجهای فروش بسیار عالی داشت چراکه قیمت پایه این اثر 50000 دلار بود و با اختلاف بالایی با قیمت 87500 به فروش رسید (نمودار اول حراج ساتبیز) این فروشها در صورتی است که ابعاد و مساحت این دو اثر تقریبا یکی بوده (نمودار دوم حراج ساتبیز) و با توجه به این ابعاد با اثر وارد شده به حراج در سال 2011 میبینیم که آثار استاد افجهای در سالهای اخیر در بازارهای بینالمللی رو به رشد است.
نمودار اول حراج ساتبیز(در این نمودار میانگین قیمت آثار و قیمت فروخته شده نشان داده شده است)
نمودار دوم حراج ساتبیز( مساحت آثار نصرالله افجهای در حراج ساتبیز)