این اصطلاح که در حدود سال ۱۹۵۰ رواج یافت. توصیف گر جنبشی در هنر انتزاعی است که طی سال های دهه ۱۹۴۰ در نیویورک ابداع و رواج یافت.
این اصطلاح به برخی از آثار نقاشی انتزاعی " کاندینسکی" به کار می رود، اما نخستین بار وقتی که برای توصیف آثار " آرشیل گورکی" " جکسون پولاک" به کار رفت، فراگیر شد.
پولاک از روش معمول و کلاسیک برای نقاشی استفاده نمی کرد .او معمولا بوم را بدون چهار چوب روی زمین پهن کرده و خود درون تابلو قرار می گرفت و رنگ را بر روی بوم می چکاند ، بوم های او معمولا بزرگ بود و علاوه بر رنگ از انواع مواد دیگر بر روی بوم استفاده می کرد.این نقاشان بیشتر در دیدگاهایشان مشابهت داشتند تا سبک آثارشان .
مشخصات این دیدگاه عبارت بود از : قیام علیه وابستگی به سبک های سنتی یا فرایندهای از پیش تعیین شده شیوه کار ، چشم پوشی از آرمان اثر هنری مبتنی بر معیارهای قراردادی و زیبایی شناختی ، روح ستیزه جویانه خود اتکا و نیاز جدی به آزادی خود انگیخته در تجربه هنری.
این رهایی خود انگیخته ، به روشن ترین وجهی در آثار نقاشی کنشی که با" جکسون پوداک" معروف شد ، مشاهده می شود.
این جنبش طی دهه های ۱۹۵۰و۱۹۶۰ تاثیر بسیاری بر هنر کشورهای اروپایی گذاشت.